یخ طبیعت ؛ يخ سياست!
تعجب نکنید سیاست هم در مواقعی یخ کرده و فریز می شود اما فضای گرم و رقابتی و عادلانه ی انتخاباتی گرم و اخلاقی کوه یخ را هم آب می کند چه برسد به مجسمه های یخی! تغییر فصل و فعل و انفعالات جوی زمانی صورت می پذیرد که عامل جوی دیگری بر اساس تغییرات آب و هوایی وارد عرصه شده و معادلات را بطور طبیعی بر هم زده و فصل نو به ارمغان می آورد.
سرمای زمستان و یخ زدگی در طبیعت نیز به همین شکلَ زمانی که زمین گرم شده و جبهه های هوای سرد از جو حاکم بر منطقه ای خارج می شود‘ آرام آرام ‘ سرما کاهش یافته یخ ها آب شده و هوای مطبوع و گرم جایگزین هوای سرد و آزار دهنده می شود و در این فضا گل ها و گیاهان این امکان را پیدا می کنند که استعدادهای خود را شکوفا ساخته و رویش کنند. و در نتیجه فضایی بهاری ‘ دل انگیز ‘ پاک‘ و دوست داشتنی و ثمر بخش ایجاد می گردد.
در این فضا دیگر از سیاهی َ خواب آلودگی و خواب زمستانی درختان و طبیعتَ ‘و کم تحرکی موجودات زنده خبری نیستَ نشاط و سرزندگی و فعالیتی نو آغاز می شود و به قولی یخ طبیعت و انسان باز شده و بهار حاکم بر زندگی طبیعت و انسان می گردد. در سیاست نیز به همین گونه است‘ تا مادامی که سرما‘ يخ زدگي‘ بي تحركي‘ بي انگيزگي‘ انسداد‘ بلاتكليفي و مواردي از اين قبيل بر آن حاكم باشد‘ انتظار هرگونه تغيير و تحول و دگرگوني به نفع زندگي بشر و پيشرفت وتوسعه بيهوده و بي نتيجه است.
اما زماني كه همانند قرار گرفتن در فصل بهار‘ يخ های زمستانی آب شد‘ گرماي زندگي بر سرما چيره گرديد و گل ها و گياهان امکان سر برآرودن از زير خاك را پیدا کردند و فضاي حياط را سرزنده و دلپذير نمودند‘ زندگي شكل زيبا و دلپذيري به خود خواهد گرفت و در همه ي امور و ديگر حوزه هاي زندگي بشر نيز تحت تاثير اين تغيير‘ تحول ايجاد خواهد شد و زندگي و حيات‘ از آن حالت سكون و سردي خارج شده و تغييرات مطلوب و حياط بخش آغاز خواهد گرديد.
پس اميدوارم كه با آمدن طبيعت بهاري و يخ شدن آبها ‘ بهار سياست نيز لباس زمستان را از تن به در كرده و همانند طبيعت‘ بهاري و نو شود و اين خود سرآغاز تحول و پيشرفت خواهد بود. اين ضرورت ممكن نخواهد شد الا اينكه همگان به آن التزام و اعتقاد پيدا كرده و صرف نظر از منافع فردي و گروهي به منافع كلان و ملي بنگرند و اولويت برايشان سربلندي ايران‘ منافع ملي و امنيت ملي باشد كه هر نوع پيشرفت وتوسعه و آباداني و رفاه براي مردم‘ در گرو اراده براي تغيير است.
چون روزنامه نگارم، و روزنامه نگار کنشگر سیاسی نیست، متعهدم تا مستقلانه بیاندیشم، نظاره گر مستقل باشم، مستقل بنویسم، تحلیل کنم، صدای مردم باشم، بپرسم و نقد کنم! و ایضاً انتقادپذیر و اخلاقی هم باشم!