** هاشمی رفسنجانی، دانشگاه آزاد و انتخاب رییس جدید

 

            آینده: امروز در سایتی به نام "ایرانیار" که به نظر اصولگرا می رسد به نقل از منبعی خبری به نام قانون، خبر از وقوع تحولات جدید در دانشگاه آزاد و ریاست آن داده شد و آمد که هیات امنای دانشگاه یاد شده نظر به ریاست اکبر هاشمی رفسنجانی، بر این دانشگاه دارند!

این خبر بی آنکه از سوی منابع نزدیک به هاشمی رفسنجانی تایید شود برابر رویه معمول سایت آیت الله، به این سایت لینک داده شد.

این خبر ساعاتی پس از آن، در سایت منبع خبر، اینجا قرار گرفت که دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفت و گو با صدا و سیما، اعلام کرد که بنا شده وزارت علوم، پیشنهاد هیات امنای دانشگاه آزاد را برای ریاست جدید این دانشگاه، به این شورای عالی انقلاب فرهنگی برای طرح و تصویب در این شورا ارائه نماید!

سایت ایرانیار، در حالی به نقل از برخی منابع گمانی زنی کرد که گزینه هیات امنای دانشگاه آزاد برای ریاست جدید این دانشگاه، آیت الله هاشمی رفسنجانی است، که دولت، طی روزهای جاری تحت سخت ترین فشارها به جهت رسانه ای شدن موضوع اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و وارد شدن برخی اتهامات به برخی عناصر با نفوذ نزدیک به دولت، در این ارتباط قرار دارد. و البته احمدی نژاد و دفتر رییس دولت، در پی انتشار این اخبار، و مصاحبه ی رییس سازمان بازرسی کل کشور و تاکید بر فساد و اختلاس صورت گرفته با صدور چند اطلاعیه هر گونه ارتباط اختلاس با دولتیان را رد کرد! و دولت را پاک ترین دولت پس از تاریخ مشروطه خواند!

صرفنظر از تاکید دستگاههای نظارتی بر صحت گزارش های ارائه شده در خصوص این اختلاس از یک سو و برائت جویی دولتیان از هر گونه ارتباط با این اختلاس، هدف نگارنده از این یادداشت ورود به بحث اختلاس و اظهارات طرفین موضوع نیست بلکه بحث بر سر این نکته است که آیا همزمانی طرح موضوع ریاست جدید دانشگاه آزاد،با رسانه ای بودن مسئله داغ اختلاس سه هزار میلیارد تومانی چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟

نگارنده در یک تحلیل رسانه ای بی طرفانه معتقد است، طرح موضوع دانشگاه آزاد، می تواند با هدف فرار دولت از فشار سنگین و کمرشکن رسانه ای و خبری اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و سوق دادن افکار عمومی به موضوع جدید دیگری باشد!

این هم یک گمانه زنی و تحلیل است و البته می تواند اینطور هم نباشد !

 

** ارتباط نقش آفرینی اردوغان در منطقه و انفجار امروز آنکارا

 

                    آینده: در خبرها شنیدیم، امروز دو انفجار پی در پی، بخش های از شهر آنکارا در ترکیه را لرزاند و خسارت های و تلفانی هم بر جای گذاشت. این انفجارها در حالی رخ می دهد که مقامات دولت این کشور تلاش های دیپلماتیک منطقه ای و جهانی پیگیر و تاثیرگذاری را به خصوص در ماههای اخیر دنبال کرده و بخش های مهمی از دیپلماسی دولت اردوغان را به خود اختصاص داده است.

نقش آفرینی در موضوع فلسطین، سفر به مصر و دیدار با برخی رهبران سیاسی مصر، و توصیه به مردم این کشور برای الگوبرداری از مدل حکومتی ترکیه و تلاش برای تشکیل دولتی سکولار، نقش آفرینی دیپلماتیک تاثیرگذار در مسائل مربوط به حوادث و اعتراضات سوریه و گردآوردن چندین باره مخالفان دولت بشار اسد در استانبول، حضور در لیبی پس از فرار معمر قذافی و تسلط ۹۰درصدی مخالفان بر این کشور، حضور بشردوستانه در سومالی، و از طرفی اتخاذ مواضع تند علیه دولت اسرائیل، از جمله مسائلی است که نقش برجسته ای به دولت اردوغان بخشیده است.

و در کنار این نقش آفرینی ها نمی بایستی مسائل و مشکلات اردوغان و دولت این کشور را در رابطه با کردها و درگیری های نظامی سنگین با جنگجویان پ کا کا نادیده گرفت. با توجه به نکاتی که ذکر کردم، آیا می توان در خصوص انفجار امروز در آنکارا و ارتباط آن با رفتارهای سیاسی دولت ترکیه رابطه ای ایجاد کرد؟

از یاد نبریم که رجب طیب اردوغان، هفته گذشته و در جریان سفر به مصر و توصیه به گروههای مردمی این کشور برای تشکیل دولت فراگیر سکولار، شدیدا با واکنش بخش های از گروههای اسلام گرا و جناح هایی از اخوان المسلمین مصر رو به رو شد. آنان این حرکت اردوعان را دخالت در امور داخلی خود دانستند.

آیا این انفجار می تواند ارتباطی با گروههای تندرو و افراطی اسلام گرا و یا هواداران مسلح حزب پ کا کا کردستان ترکیه داشته باشد؟ برای رسیدن به تحلیلی دقیق تر باید در انتظار تحولات آتی این کشور ماند!

 

** چرا دیگه نمی نویسی؟!

             

               آینده: چرا دیگه نمی نویسی؟! یا به عبارت دقیق تر چرا دیگه نمی نویسم؟ این سوالیه که مدتهاست بسیاری از دوستان عزیز از من می کنن و راستش تا به حال، جوابی به هیچکدوم از این عزیزان نداده ام! البته نباید حمل بر بی ادبی بکنند. راستش مدت های مدیدی است، شاید نزدیک به یکسال، عامل بسیار مهمی من رو از نوشتن بازداشته ، موضوعی که قطعا فاکتور بسیار مهمی در نوشتن و قلم زدن است. آیا این فاکتور چیزی جز تعهد به نوشتن و حرمت قلم است؟

اگه یک روز احساس کردی که نوشتن و دست به قلم بردنت، اساسن تاثیری در مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه نداره و تنها به یک عادت تبدیل شده آیا باز هم باید نوشت؟ آیا نوشتن و دست به قلم بردن نباید همراه با برداشتن باری هرچند بسیار کوچک از دوش جامعه یا افراد جامعه و بیان دردها و آلام آنان باشد؟ اگه چنین است، پس بهتر است تا انسان به حداقلی از آن مرتبه نرسیده دست به قلم نبرد! البته این تنها دلیل من برای ننوشتن در طول این یکسال نبوده بلکه دلایل متعدد و شخصی دیگری هم هست. اما تلاش خواهم کرد که با یک بازسازی روحی و فکری، دوباره هرچند ناچیز دستی به قلم ببرم. امیدوارم.    فعلا...