آینده: چرا دیگه نمی نویسی؟! یا به عبارت دقیق تر چرا دیگه نمی نویسم؟ این سوالیه که مدتهاست بسیاری از دوستان عزیز از من می کنن و راستش تا به حال، جوابی به هیچکدوم از این عزیزان نداده ام! البته نباید حمل بر بی ادبی بکنند. راستش مدت های مدیدی است، شاید نزدیک به یکسال، عامل بسیار مهمی من رو از نوشتن بازداشته ، موضوعی که قطعا فاکتور بسیار مهمی در نوشتن و قلم زدن است. آیا این فاکتور چیزی جز تعهد به نوشتن و حرمت قلم است؟

اگه یک روز احساس کردی که نوشتن و دست به قلم بردنت، اساسن تاثیری در مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه نداره و تنها به یک عادت تبدیل شده آیا باز هم باید نوشت؟ آیا نوشتن و دست به قلم بردن نباید همراه با برداشتن باری هرچند بسیار کوچک از دوش جامعه یا افراد جامعه و بیان دردها و آلام آنان باشد؟ اگه چنین است، پس بهتر است تا انسان به حداقلی از آن مرتبه نرسیده دست به قلم نبرد! البته این تنها دلیل من برای ننوشتن در طول این یکسال نبوده بلکه دلایل متعدد و شخصی دیگری هم هست. اما تلاش خواهم کرد که با یک بازسازی روحی و فکری، دوباره هرچند ناچیز دستی به قلم ببرم. امیدوارم.    فعلا...